
در قسمت قبلی مقاله که میتوانید آن را در اینجا مطالعه کنید، به تفاوتهای موجهای سینمایی شکل گرفته در سینمای جهان و آنچه در ایران با نام موج نوی سینمایی خطاب شده است بپردازیم. دو شاخصه بارز موجهای نوی سینمای جهان عدم وابستگی به نهادهای قدرت و حتی جریان غالب سینمایی زمانه خود و مباحث نظری سینما بود که به طور اختصار مورد تحلیل قرار گرفت. حال در این قسمت به دو شاخصه مهم دیگر خواهیم پرداخت.
ادامه مطلب بررسی شاخصههای موجهای نوی سینمایی در سینمای ایران سالهای 1357-1343، قسمت دوم

«در میان بسیار افراد شناختهشدۀ تاریخ هنر، هستند هنرمندانی که به علل مختلف از جمله روحیات شخصی، نحوۀ زیست خود، کمکاری یا کارهای پراکنده، بستر اجتماعی یا در نهایت عمر کوتاهشان، از شناخت کافی در میان نسلهای بعد برخوردار نشدهاند؛ "بهزاد گلپایگانی" از جملۀ این هنرمندان است. او متولد 1317 در تهران است که قبل از به بار نشستن تلاشهایش در زمینۀ طراحی گرافیک در سال 1364 پس از یک دوره بیماری حدوداً پنج ساله و زمینگیر شدن از دنیا رفت. گلپایگانی در شاخههای مختلف از نقاشی و طراحی پارچه گرفته تا طراحی گرافیک و حجم دست به مکاشفه و تجربه زده است. او در هنرستان هنرهای زیبای پسران تهران و مدرسۀ هنرهای زیبای پاریس تحصیل کرد. پس از بازگشت، تمرکز خود را بیشتر بر طراحی گرافیک گذاشت و خیلی زود توانست طراحی جلد کتاب را بهعنوان بستری برای بیان هنری خود و دستاوردهایش در زمینۀ کار با حروف ایرانی و تایپوگرافی که دغدغۀ اصلیاش بود، قرار دهد. او بهنوعی آغازگر بهرهگیری از قابلیتهای حروف فارسی بود و جریان «تایپوگرافی ایرانی» بود؛ اتفاقی که دو دهۀ بعد مورد توجه نسلهای بعدی طراحان گرافیک ایران قرار گرفت و به یک جریان عمده در گرافیک ایران تبدیل شد.»
ادامه مطلب بهزاد گلپایگانی، طلایهدار تایپوگرافی فارسی 
آویش خبرهزاده1 یک هنرمند چندرسانهای است و پژوهشهای بصری او قلمرو نقاشی، طراحی، ویدیو و انیمیشن را در بر میگیرد. تاکنون آثار او در کتابهای متعددی به چاپ رسیده که از میان آنها میتوان به کتابی تحت عنوان "هویت" اشاره کرد که در سال 2007 منتشر شد و مجموعهای از طراحیها، نقاشیها و فریمهای انیمیشنهای او را شامل میشود. خبرهزاده یک هنرمند شناختهشده در عرصۀ هنر معاصر جهان است که آثارش در جشنوارهها، بینالهای بینالمللی و نیز مراکز معتبری چون "موزۀ آلبرتینا" در اتریش، "موزۀ هنر قدیم و جدید تاسمانی" در استرالیا، "موزۀ طراحی مدرسۀ رودآیلند" در امریکا و... به نمایش در آمده است.»
درونمایۀ آثار خبرهزاده با جهان انسانها، حیوانات و طبیعت ارتباط دارد، امّا شیوۀ تجربه کردنشان مدام در حال تغییر و تحول است. در واقع این بینش و روحیۀ تجربهگرایی او در کارگاه نقاشی «پروانه اعتمادی» شکل گرفت. او در سیزده سالگی به کلاسهای این هنرمند نوگرای ایران راه یافت و نخستین تجربههایش را در نمایشگاههای گروهی هنرجویان اعتمادی که در گالری سیحون تهران، مشهد و کانادا برگزار شد، عرضه کرد. خبرهزاده، بهنوعی مسیر استادش را ادامه داد؛ آثار اوّلیۀ او ترکیببندیهایی از طبیعت بیجانهای ساده در قالب شاخهها، گلها و رنگهای زرد و سرخ میوههایش را به نمایش میگذارد. به مرور او حسهای ناشناختۀ وجودی را درک کرد و آنچه زاید و اضافه بود حذف نمود و ساختاری یگانه از خط و رنگ و ترکیببندی ارائه داد؛ چنانچه ساده دیدن، ساده کردن و تجزیۀ دنیای پیرامون به سادهترین نشانهها و ترکیب دوبارۀ آنها، در نقاشیهای او پدیدار شد. در سال 1371 یکی از آثار نقاشی او در نخستین دوسالانۀ تهران در موزۀ هنرهای معاصر پذیرفته شد. خبرهزاده در همان سال (1992م) به ایتالیا مهاجرت کرد و در آکادمی «هنرهای زیبای رم» در رشتۀ نقاشی مشغول به تحصیل شد. در آنجا بیش از آنکه مسحور شکوه و عظمت مکاتب هنری اروپا گردد، شیفتۀ سادگی بخشی از هنر ایتالیا شد. آشنایی با آثار هنرمندانی نظیر «جوتو»، «پیرو دلا فرانچسکا» و از همه مهمتر «فرانچسکو کلمنته» که از نئواکسپرسیونیستهای ایتالیایی است، بر ادامۀ مسیر او تأثیرگذار بودند. از سویی دیگر، در میان جریانهایی که در آن زمان مورد توجه هنرمندان ایتالیا قرار گرفته بود، جنبش «هنر فقیر» نظر خبرهزاده را به خود جلب کرد. این جنبش هنری که برای اوّلین بار در دهۀ 1960 میلادی مطرح شد، هنری اعتراضی در مقابل سبکهای هنری همچون پاپآرت و مینیمالیسم آمریکایی بود و فرهنگ مصرفی در جامعه را به چالش میکشید؛ میتوان گفت هنرمندان این سبک دائماً در پی ایجاد گویشی میان طبیعت و فرهنگ بودند. از آنجایی که دیدگاههای هنر فقیر، به ابعاد عمیق انسانی میپرداخت و همواره به طبیعت رجوع میکرد، برای خبرهزاده اهمیت داشت و مورد توجه او قرار گرفت.

خبرهزاده پس از پایان تحصیلاتش در ایتالیا، در سال 1997 به امریکا مهاجرت کرد و در «کالج هنر کورکوران» واشنگتن دیسی، محل اقامت و فعالیت کنونیاش، به تحصیل در رشتۀ عکاسی و سپس فلسفه پرداخت. گرچه همواره اختلاف سلیقهای هم در بازار هنر و هم در خلاقیت و نوآوری میان هنرمندان معاصر اروپا و امریکا وجود داشته، امّا خبرهزاده توانست نظر منتقدان امریکایی را به خود جلب کند. نقاشیهای او که معمولاً از مواد سادهای شکل گرفتهاند، بر عوامل طبیعی نظیر؛ کاغذ برنج، زغال طراحی (گرافیت)، روغن زیتون و رزین متکیاند. خود هنرمند معتقد است که «هنر میتواند از موادی ناچیز یا تقریباً هیچ به وجود آید» (برتول، 1378: 314). از اینرو نهتنها از متریالهای ساده و روزمره استفاده میکند، بلکه در موضوع نیز به دنبال سادگی است. در آثار او هیچگونه تلاشی برای پرداخت واقعگرایانه صوت نمیگیرد و برشهایی از زندگی، در نهایتِ خلوص با خطوط اکسپرسیو بر بستر کار نمایان میشود. بهخاطر نوع شخصیتپردازی فیگورها، برخی آثار او را سمبلیک میدانند، امّا جریان نقاشیهای او روایتگونه است و با حس نوستالژی و سادگی همراه است. در واقع هنرمند قصد دارد ارتباط مستقیمی با مخاطب برقرار کند و بدون آنکه چیزی را مخفی سازد، به بازگویی ذهنش بپردازد.
در مجموعه آثار او که تصاویری از انسان، حیوان، طبیعت و سالنهایهای نمایش یا سیرک را شامل میشود، تصاویر انسانی با اندازهای بزرگتر از سایر موجودات تصویر شدهاند. نشان دادن انسان در نمای درشت و بر صفحههای بزرگ، باعث ایجاد نوعی رابطۀ حسی و نزدیک میشود. گاه جنسیت فیگورها مشخص نیست و در فضاهایی ساده با پسزمینهای کم عمق و خطوطی محو نمایش داده شدهاند که بر ابهام فضا میافزاید و در برخی مواقع از اُبژهها دور و گاهی به آنها نزدیک میشود. در برخی آثار، فیگورهای او صورت خود را با دستانی قرمز پوشاندهاند، رنگ قرمز این دستها گاه میتواند بیانگر شور و عشق انسان و گاه نشانهای از خشونت و یا حتی نماد اعتراض باشد. نحوۀ قرار گرفتن دستها حالتی «نقابگونه» به خود گرفته است؛ گویی این نقاب وسیلهای برای پنهان کردن احساسات و یا خود واقعی انسانها است. فرمهای حیوانی هم در وضعیتی مشابه با فیگورها قرار دارند. در نگاه اوّل آنها را در هالهای از ابهام میبینیم و شاید به درستی مشخص نیست که این موجودات محرکاند یا ثابت. گویی نگاه هنرمند در تعارض میان خیال و واقعیت شکل گرفته است و از طرفی بیگانگی و زیستی عادت شده را تداعی میکنند. سالنهای نمایشی او به دلیل نبود منبع نور و عدم حضور انسان و استفاده از رنگهای تیره، فضایی سرد و بیروح را به مخاطب القا میکنند. گاه در این فضا، سوژههایی نظیر ماهی یا برخی از حشرات مشاهده میشود. بهنظر میرسد هنرمند از اینکار قصد داشته تا فضایی فانتزی و حضور طبیعت در زندگی امروز را به نمایش بگذارد.

در عرصۀ هنر معاصر، هنرمندان همواره تلاش کردهاند که آثاری از تعامل میان رشتهها و رسانههای مختلف خلق کنند. در این میان عدهای از نقاشان از تعامل نقاشی با سایر رشتهها استفاده کردهاند. «انیمیشن» به عنوان هنری که ارتباطات و تأثیرات بسیاری با نقاشی داشته، یکی از رویکردهای آویش خبرهزاده در ادامۀ مسیرش شد و از سال 2003 به ساخت ویدیو و انیمیشنهایی با استفاده از طراحیهایش پرداخت. طراحیها و نقاشیها و انیمیشنهای هنرمند، چه از لحاظ تکنیک و چه از نظر درونمایه، ساختاری لایهلایه دارند. بدین شکل که از نظر تکنیکی مثلاً در طراحیها و نقاشیها لایۀ اول کاغذ روزنامه، لایۀ دوّم کاغذ برنج و لایۀ سوّم را کالک تشکیل میدهد. در انیمیشنها هم، فریمها را روی هم قرار داده و لایۀ دیگری اضافه میکند و دست آخر انیمیشن را روی نقاشیها نمایش میدهد یا طراحیها را روی هم میگذارد و سپس از آنها فیلمبردای میکند و یا آنها را اسکن میکند (شریفیان، 1386: 24). شاید در نظر هنرمند این لایهها، همچون لایههای اجتماعی یا لایههای ذهنی انساناند که به کُنش یا واکنشی منجر میشوند و الهام گرفته از دغدغهها و زندگی انسان معاصر هستند. کاراکترهای انیمیشنها هم از طرفی خود را بیگانه میبینند و از طرف دیگر در چشم مخاطبان، موجوداتی عجیب با رفتاری ناشناس بهنظر میآیند.
مهاجرت؛ تناقضات حسی ناشی از فقدانهای معنوی و تنهایی در انسان ایجاد میکند که لزوماً مربوط به فاصلههای جغرافیایی نیستند؛ بلکه از فقر ارتباط فرهنگی نشأت میگیرد و میل نزدیک شدن به ریشهها و احساسی از غربت را به وجود میآورد. «هویت»، «زمان» و «خاطرات»، مفاهیمی هستند که زاییدۀ تجربههای خبرهزاده به عنوان یک هنرمند مهاجرند. عناصر کارهای او گویی از محیط اطرافشان جدا افتاده و در تنهایی بهسر میبرند. اشیا در فضای کار او فاقد ایستایی و داشتن حالت ثابت در برابر چشم بینندهاند و اشیاء همراه با فضای پیرامون آن، لحظهای را در تصویر نشان میدهد که در حال دگرگون شدن از حالتی به حالت دیگر است. زمان، بخش جدایی ناپذیری از کارهای او را تشکیل میدهد. هرچند او به خاطرات دور و فضاهای کودکی و مقاطعی از زمان که در نظرش ماندگار بوده، پرداخته است؛ امّا زمان هم برای او در حالت تعلیق قرار دارد. او آینده و گذشته را درهم میآمیزد و فضایی خیالانگیز و مبهم را به بیننده منتقل میکند که نه به گذشته و نه به آینده تعلقی ندارد. دغدغۀ خبرهزاده حول محور هویت را میتوان با مرور نمایشگاههای اخیرش در ایران بهخوبی دریافت. او در سال 1395 نمایشگاهی از نقاشیها و انیمیشنهایش با عنوان «یادآوردهها» در گالری آبانبار برگزار کرد که در واقع عنوان نمایشگاه، خود تلنگری برای خوانش آثار بود. در سال 1398 گزیدهای از ویدیو اینستالیشنها و انیمیشنهای این هنرمند بار دیگر در همین گالری، به نمایش گذاشته شد که اغلب از داستانهای «غلامحسین ساعدی» الهام گرفته بود و به نقل گوشههایی از این داستانها میپرداخت. «هیچکسان» عنوان این نمایشگاه بود که بر اساس اسمی یکسان از دو شعر متفاوت «ادواردو گالینو» روزنامهنگار و نویسندۀ معاصر اهل اروگوئه و «خاقانی» شاعر قرن هفتم نامگذاری شده بود و آثار این نمایشگاه، ارتباطات فردی و وابستگیهای متقابل و در عین حال منفک را به تصویر میکشید. با مرور آثار آویش خبرهزاده درمییابیم که درونمایۀ اصلی کارهای او روند دگرگونی انسان و در پی آن، روند جستجوی هویت فردی است. ایدهپردازی او عموماً از تجربیاتش در زمینۀ مهاجرت و زندگی در کشورهای مختلف سرچشمه میگیرد. آثار او مملو از ابهام و حس جابجایی و تعلیق هستند. گویی خبرهزاده سعی دارد در ناشناختهها سیر کند و دغدغههای ذهنیاش را به عنوان یک هنرمند مهاجر، در نهایت سادگی با مخاطبینش به اشتراک بگذارد.

1 «"آویش خِبرهزاده" متولد 1348 (1969م) تهران است. او نقاشی را از نوجوانی نزد "پروانه اعتمادی" آموخت. خبرهزاده، تحصیلات خود را در رشته ریاضیات ادامه داد امّا در سال 1371 (1992م) به ایتالیا مهاجرت کرد و در آکادمی "هنرهای زیبای رم" به تحصیل در رشتۀ نقاشی پرداخت. او سپس به امریکا رفت و در "کالج هنر کورکوران" واشنگتندیسی در رشتۀ عکاسی تحصیل کرد. طراحیها و انیمیشنهای او مورد توجه فضای هنری ایتالیا قرار گرفت و در پنجاهمین "بینال ونیز" در سال 2003، جایزۀ "شیرطلایی" بهترین هنرمند جوان را دریافت کرد و در همان سال "جایزۀ هنرمند سال ایتالیا" را نیز به دست آورد.
منابع:
- برتول، چیار (1378)، نقاشیهای آویشخبرهزاده. نشریه بخارا، تهران، شماره 5، فروردینماه.
- زهتابچی، منا (1395)، یادآوردهها: نگاهی بر نمایشگاه آویش خبرهزاده در گالری آبانبار. نشریۀ حرفه هنرمند، شمارۀ 61، پاییز.
- شریفیان، وحید (1386)، شنای زمینی: مصاحبه با آویش خبرهزاده. دوهفتهنامۀ تندیس، تهران، شمارۀ 107، شهریورماه.
- www.avishkz.com

هشتادوهفتمین جوایز اٌسکار مراسمی از جانب آکادمی علوم و هنرهای سینمایی (AMPAS) است که در آن جوایز اُسکار به بهترینهای صنعت سینما در ایالات متحده در سال ۲۰۱۴ اهدا میشود. این مراسم در تاریخ ۲۲ فوریه ۲۰۱۵ میلادی در سالن تئاتر دالبی هالیوود، لسآنجلس برگزار شد و توسط شبکه ایبیسی در آمریکا با تهیهکنندگی نیلمرون و کریگزادان و با کارگردانی همیشهمیلتون پخش شد. نیلپاتریک هریس برای اولین بار مجری این مراسم بود. مراسم هشتادوهشتمین دورة جوایز اُسکار که در آن جایزة اُسکار به بهترینهای صنعتسینما در روز یکشنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۶ میلادی اهدا شد. هشتادونهمین مراسم جوایز اُسکار، به افتخار بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۶، در روز یکشنبه ۲۶ فوریه ۲۰۱۷ میلادی تهیهکنندگی آن را مایکلدلوکا و جنیفرتاد بر عهده داشتند. جیمی کیمل برای اولین بار مجری این برنامه بود. نودمین مراسم جوایز اُسکار بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۷، در روز یکشنبه ۴ مارس ۲۰۱۸ میلادی برگزارشد. نودویکمین مراسم جوایز اُسکار به افتخار بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۸، در روز یکشنبه ۲۴ فوریه ۲۰۱۹ میلادی برگزار شد و تهیهکنندگی آن را دوناگیگلیوتی و گلنویز برعهده داشتند، ویز همچنین کارگردانی مراسم را بر عهده داشت. نودودومین مراسم جوایز اُسکار و برای انتخاب بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ برگزار شد. این مراسم پس از یکدهه برگزاری در اواخر فوریه، امسال نهم فوریه ۲۰۲۰ برگزار شد و تهیهکنندگان آن لینتهاولتیلور و استفانیالن بودند. با توجه به موفقیت اجرای بدون مجری نود و یکمین دوره جوایز اسکار در سال ۲۰۱۹، مراسم این سال نیز مجری نداشت.

«لیلی متیندفتری نقاش مؤثر نوگرای ایرانی متولد 1315 تهران و فرزند احمد متیندفتری و نوۀ دکتر محمد مصدق بود. او از بنیانگذاران سبک کمینهگرایی در نقاشی نوگرای ایرانی است و در سال 1335 برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ نقاشی به انگلستان رفت. ابتدا در دانشگاه «چلتنهام» تحصیل کرد و سپس از دانشگاه هنرهای زیبای «اسلید» در سال 1338 فارغالتحصیل شد. پس از بازگشت به ایران برای تدریس مجسمهسازی و زبان انگلیسی به مدت پنج سال با دانشگاه تهران همکاری کرد. نخستین آثار او در سومین بینال تهران در سال ۱۳۴۱ به نمایش درآمد و اولین نمایشگاه انفرادی وی در سال 1345، در نگارخانۀ «بورگز» تهران برگزار شد. او در همان سال در پنجمین بینال تهران به دریافت جایزه نائل آمد و در هشتمین نمایشگاه بینالمللی نقاشی در «کانی سورمر» فرانسه در سال 1355 شرکت کرد. آثار او در نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری در لندن، پاریس، تهران و شیراز به نمایش درآمده است. لیلی متین دفتری در سال 1386 در شهر پاریس چشم از جهان فروبست.»
ادامه مطلب سایه سکوت، مروری بر آثار لیلی متین دفتری و جایگاه او در هنر نوگرای ایران
مرکز حیدرعلی اف
«مهربان علیوا»[1]، همسر رئیسجمهوری و بانوی اول کشور آذربایجان، ریاست بنیاد خیریۀ ویژهای را بر عهده دارد که به افتخار نام رهبر و رئیسجمهوری سابق آذربایجان، «حیدرعلیاُف»[2] نام گرفته است. این بنیاد یکی از فضاهای کمنظیری است که نهتنها به حیث ظاهر بیهمتایش، بلکه بهدلیل تولید محتواهای وسیع و چندجانبه در میان همسایگان ایران رُخ مینماید. در سال 2004 برای حفظ و حراست از میراث معنوی حیدرعلیاف، فکر تأسیس این مرکز با هدف ساخت بستری برای برگزاری برنامههای فرهنگی آذربایجان، در باکو پایتخت این کشور شکل گرفت.
اهمیت پروژه بهاندازهای بود که در سال 2007 به برگزاری مسابقۀ جهانی طراحی معماری منجر شد؛ پس از رقابتی سخت، دستان توانای معمار عراقی-انگلیسی، خانم «زاها حدید»[3] گوی سبقت را ربود و ایدۀ ساختارشکن (دکانستراکتیویسم)[4] او نقطۀ عطفی در معماری و فرهنگ کشور شد. در تیم اجرای او معمار بااستعداد ایرانی به نام خانم سارا شیخاکبری[5]، فارغالتحصیل دانشگاه شهید بهشتی و مدرسۀ AA لندن[6]، مسئولیت طراحی داخلی را عهدهدار شد؛ در سال ۲۰۱۰ این مرکز مدال «لژیون دونور»[7] فرانسه را از «نیکلا سارکوزی» رئیسجمهوری وقت فرانسه، برای خدمت و وفاداری به فرانسه دریافت کرد. در سال ۲۰۱۳ نیز نامزد دریافت جوایز معتبر در دو جشنوارۀ جهانی و فستیوالهای داخلی بوده است.
ویژگیهای بنای حیدرعلیاُف
در زمان طراحی این مجموعه، کمتر از دو دهه از مُنفک شدن آذربایجان از اتحاد جماهیر شوروی میگذشت؛ بنابراین در اغلب بناهای منطقه، معماریای تاریخی و خشک از دوران کمونیستی به یادگار مانده است؛ حدید با طرح جسورانۀ خود این تصویر را با نسیم ملایمی از ازدحام امواج سپید درنَوردید و در تفسیری نو از ترکیب احساسات لطیف فرهنگ آذری و روحیۀ روبهپیشرفت آنها، این قرابت را زدود. مهمترین بخشهای این مرکز، سالن همایش بسیار باشکوه، موزه، گالری، کتابخانه و پارکی با مساحت ۹ هکتار است که در تمامی ایام سال با برنامههای فرهنگی و هنری مدرن، به روی مخاطبان گشوده است؛ همچنین ازنظر دسترسی، در مرکز شهر قرار گرفته و از بیشتر نقاط شهر دیده میشود. نورپردازی آن در طول روز، با انعکاس نور در تلاقی با شیشههای نیمهانعکاسی، جلوهای بدیع برای بازدیدکنندگان خلق میکند؛ همچنین بر اساس حرکت خورشید، خطای دیدی ایجاد میشود که نقطۀ دید پرسپکتیو نمای ساختمان را پیوسته تغییر میدهد. در تاریکی شب تمهیدی اندیشیده شده که ضمن جدا شدن فضای ساختمان از محیط، بیننده، ساختمان را در تعلیقی میان بودن و نبودن دریابد. نورها نیز در زیر سایههای تعبیهشده در زیر پوسته جا باز کردهاند؛ در حالی که میزان نوردهی بهاندازهای نیست که تقسیمبندی داخل فضا را برملا کند. بنا، با رنگی سپید و موقر بدون هیچ سنگینی در فضای اطراف قرار گرفته و لابهلای مولکولهای شهر پخش شده است و با انحناهای جذاب، چشم را به حرکتی سیال بر سطح خود فرامیخواند تا از روی بدنۀ نقرهفامش بلغزد و بر بلندای شانههای ساختمان اوج گیرد؛ این تعبیر دقیقاً نگاه روبهآینده و رویکرد جاهطلبانۀ معاصر آذربایجان کنونی را به تصویر میکشد.
فعالیتهای مرکز حیدرعلیاف
این مرکز اصلیترین محل برگزاری همایشهای فرهنگی باکوست و اهداف ویژهای را پی میگیرد، ازجمله پرداختن به میراث هنر و فرهنگ گذشتۀ آذربایجان و هنر بینالملل در گذر تاریخ، اشاعۀ هنر روز آذربایجان به مخاطبان سایر نقاط جهان و معرفی هنرمندان بینالمللی در زمینههای متفاوتی همچون هنرهای تجسمی، هنرهای تزیینی، ویدئوآرت و مدیاآرت؛ همچنین درگیر کردن کودکان با برنامههای هنری، فرهنگی و علمی نیز از دیگر اهداف این مجموعه برای پرورش هرچه بهتر نسل جدید است.

از مهمترین دستاوردهای این مجموعه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
هنر معاصر آذربایجان
موج پیشروندهای که مرکز حیدرعلیاف در آذربایجان ایجاد کرد و همچنین حمایتهای مالی این مرکز، بهخصوص از ساخت «موزۀ هنر مدرن باکو»، ورود موج پرخروش و پیشرویی از ایدههای ساختارشکن را به آذربایجان رقم زد. همچنین با ایجاد فضای رقابتی بین مراکز فرهنگی، بر آنها تأثیر گذاشت و به فعالیت آنها جان نوینی بخشید. ازجملۀ این مراکز میتوان به «گالری یِنی»[17]، «گالری یای»[18]، «گالری ناتاوان»[19]، «گالری هنر »[20]، «کیچیک قال آرت»[21] و «قیز قالاسی»[22] اشاره کرد. ازجمله هنرمندان بینالمللی آذربایجان نیز میتوان از این اشخاص نام برد:
علی حسناُف[23]
حسناُف در سال 1976 در باکو متولد شد. او موسیقیدان و فیلمساز است و آثار خود را با ترکیب مدیاهای مختلفی مانند هنر اجرای موسیقی، فیلم و چیدمان میآفریند. او با آثار خود کمک شایانی به رشد هنر اجرا (پرفورمنس) در این کشور کرد.
فرید رسولاُف[24]
رسولاُف با استفاده از مدیومهای هنری متفاوتی مانند نقاشی، عکاسی، مجسمهسازی و چیدمان، تلاش میکند فضاهایی تعاملی بین هنر مدرن و گذشتۀ سنتی آذربایجان ایجاد کند. به نظر میرسد او در آثارش فضایی را برای درک ورود نابهنگام مدرنیته به آذربایجان جستوجو میکند. او فارغالتحصیل رشتۀ پزشکی است، اما اثر هنری در دستان او مانند موم شکل میگیرد. او از نقوش (موتیفهای) آذری با رویکردی انسانی و بدون اینکه معنایی سنتی برای آن در نظر بگیرد، در آثارش بهره میبرَد. از مجموعههای معروف او میتوان به «اتاقهای مفروش» اشاره کرد.
فائق اَحمد[25]
احمد متولد 1982 در باکو است و برای شکلدهی آثارش روند بافت فرشهای آذربایجان را بررسی میکند تا با استفاده از الگوی بافت آنها، نقاشی-فرش خلق کند؛ او در چیدمانی جدید، آثار دو بعدی را به فضایی سهبعدی و مجسمهسازانه بدل میکند. از مجموعههای معروف او در دوسالانه وِنیز مجموعۀ «کارپت اکوالایزر»[26]است.
فخریا محموداُف[27]
محموداُف متولد 1974 در باکو، از زنان موفق آذربایجان در رشتۀ عکاسی و چیدمان است. موضوعاتی که او غالباً به آن میپردازد دنیای زنانه و دغدغههای آن است. آثاری که در حال حاضر بر روی آنها کار میکند دربرگیرندۀ ارزش لحظات زندگی با رویکردی مفهومی است که در نمایشگاههای معتبر و در قالبهای چیدمان ارائه میشود.

پینوشتها:
[1] Mehriban Aliyeva
[2] Heydar Alirza oghlu Aliyev
[4] Deconstruction
[5] Sara Sheikh Akbari
[6] Architectural Association School of Architecture
[7] Légion d'Honneur
[8] Baku Museum of Modern Art
[13] Gabala International Music Festival
[14] Uzeyir Hajibeyov International Music Festival
[15] Omar Eldarov
[16] State Academy of Fine Arts of Armenia
[17] Baku Center of Art (Yeni Gallery)
[18] YAY Gallery
[19] Natavan Gallery & Club
[20] Art Gallery كمپاني گروه هنر در سال ١٩٩٥ تاسيس شد و فعاليت حرفه اي اش را به عنوان اولين گالري خصوصي پس از استقلال آذربايجان با گالري هنر آغاز كرد:
[21] Kicik QalArt
[22] Q-Gallery (Qiz Qalasi Art Gallery)
[24] Farid Rasulov
[25] Faigh ahmed
[26] Carpet Equalizer
[27] Fakhriyya Mammadova
منابع
• ترکزاده ماهانی، پرستو و قائمی، حامد (1396). «تأثیر روانی خطوط منحنی و شکسته بر ذهن انسان در فضاهای فرهنگی و تفریحی». مجلۀ پژوهش در علوم، مهندسی و فناوری، شمارۀ 7 .
• عسکرزاده، محمدحسن (1388). «زاحا حدید، روحی تازه به پارک هزاره میدمد»، مجلۀ منظر، شمارۀ 1.
• بیات، علی (1382). «نشانه بصیرت، الهام علیاف». مجلۀ رویدادها و تحلیلها، شمارۀ 171.
• سوهانگیر، سارا و نصیر سلامی، محمدرضا (1393). «الگوهای خلق فضا در معماری با تکیه بر پارادایم های نظری پسامدرن». مجلۀ باغ نظر، شمارۀ 28.
• Su,Zuhre & Caliscan, Mehmet.Acoustical Design of Inner Galleries in Heydar Aliyev Center (2010). Mezzo Studio LTD., Middle Eart Technical University.
• Krystyna Januszkiewicz (2016). Constructing Non-Linear Shaping Envelops in Current Architecture, World Multidisciplinary Civil Engineering-Architecture-Urban Planning Symposium 2016, ScienceDirect Procedia Engineering 161 (2016 ) 497 – 502
• http://www.heydaraliyevcenter.az
• www.zaha-hadid.com
• www.archdaily.com
• http://artradarjournal.com
• http://onlinelibrary.wiley.com

فیلم سینمایی تیتی جدیدترین ساختهی آینده پناهنده نویسنده و کارگردان ایرانی که پیش از این با فیلمهایی همچون اسرافیل، ناهید و غیره جایگاه خوبی را در سینمای خود کسب کرده بود، درحال حاضر یکی از محبوب ترین فیلمهای درحال اکران سینمای ایران است.
ادامه مطلب نگاهی به فیلم تیتی، یک عاشقانه آرام
کتاب «ملانَک و استاد» مجموعه شعری سرودهی ملیحه پورپشنگ است که از سوی انتشارات گابه به مدیریت امیر همایونی در 71 صفحه، سال 1400 روانه بازار کتاب شد. این مجموعه 54 قطعه شعر کوتاه را دربردارد. هر شعر این اثر به مثابهی نُتی است که در پیوند با یکدیگر، قطعهیی منسجم را تشکیل میدهد که باید مانند یک قطعه موسیقی خوانده شود. اشعار این مجموعه روایی هستند با تصویرهایی که هر روز میبینیم اما این بار از دریچه خاص نگاه شاعر. این مجموعه شعر را باید از ابتدا و براساس ترتیب شمارهی هر شعر خواند تا به درکی عمیق از کلیت و ژرف ساخت آن رسید. شاعر تجربه زیسته و دردهای نهفته نوستالژیک کودکیش تا امروز را با نوآوری، خلاقیت و متناسب با انسان این روزگار با صدایی زنانه در این مجموعه بیان میکند و به خواننده فرصت تجربهای تازه میدهد.
ادامه مطلب کتاب ملانک و استاد